Donnerstag, 16. Juli 2009

...ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد




و این منم
زنی تنها
در آستانه فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلوده زمین
و یأس ساده و غمناک آسمان
.و ناتوانی این دستهای سیمانی


زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
چهار بار نواخت
امروز روز اول دی ماه است
من راز فصل ها را می دانم
و حرف لحظه ها را می فهمم

...

ایمان بیاوریم
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
ایمان بیاوریم به ویرانه های باغ های تخیل
به داس های واژگون شده بیکار
و دانه های زندانی
...نگاه کن که چه برفی می بارد


شاید حقیقت آن دو دست جوان بود، آن دو دست جوان
که زیر بارش یک ریز برف مدفون شد
و سال دیگر، وقتی بهار
با آسمان پشت پنجره هم خوابه می شود
و در تنش فوران می کنند
فواره های سبز ساقه های سبکبار
شکوفه خواهد داد ای یار، ای یگانه ترین یار

...ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

فروغ فرخزاد

Keine Kommentare: